جدول جو
جدول جو

معنی ماوا گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

ماوا گرفتن
پناه گرفتن، مامن گزیدن، مسکن گزیدن، منزل گرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتوا گرفتن
تصویر فتوا گرفتن
پرسیدن رای و نظر فقیه دربارۀ یک مسئلۀ شرعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماتم گرفتن
تصویر ماتم گرفتن
عزا گرفتن، سوگواری کردن، کنایه از غصه و اندوه بسیار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ کَ / کِ دَ)
احتفالی کردن عزاداری کسی را. عزاداری کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
این دیدۀ تر گهی که ماتم گیرد
طوفان را پیش اشک خود کم گیرد.
طالب آملی (از آنندراج).
مزن دست تأسف برهم از مرگ سیه کاران
که خون مرده را هرگز کسی ماتم نمی گیرد.
صائب (از آنندراج).
، سخت غمگین نمودن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، از پیش غم خوردن برای دردی نیامده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ)
مأوا کردن:
نخردسایۀ اقبال هما را به جوی
گیرد آن کس که بر سایۀ لطفش مأوا.
شفیع اثر (از آنندراج).
زمژگانت آخر به جایی رسیدم
که در دیدۀ خویش مأوا گرفتم.
میرزا جلال اسیر (ازآنندراج).
و رجوع به مأوا کردن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ کَ دَ)
سرمایه ساختن. اساس قرار دادن. وسیله ساختن:
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار برآمد نه مایه ماند ونه سود.
ناصرخسرو.
، نیرو گرفتن. استعداد یافتن. آرایش یافتن:
مگر که باغ زنیسان چو ملک مایه گرفت
ز طبع و خاطر خورشید خسرو ایران.
مسعودسعد.
- مایه گرفتن ابر، اشباع شدن آن. بارور شدن ابر:
گذشته بابنه آنجا که مایه گیرد ابر
رسیده با سپه آنجا که ره نیابد باد.
فرخی.
، نان برای کسی پختن. از کسی شکوه و شکایت کردن و مقدمات تنبیه و گرفتاری او را فراهم آوردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). در غیبت کسی او را در نزد دیگری منفور و مکروه ساختن. سعایت و چغلی کسی کردن. کسی را نزد دیگری مقصر و گناهکار نمودن در غیبت او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مایه آمدن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ)
صید ماهی کردن. (ناظم الاطباء). ماهی را با دام و جز آن شکار کردن: صیاد بی روزی ماهی در دجله نگیرد. (گلستان) (چ یوسفی ص 118)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
بلند کردن. بر روی دست گرفتن. (ناظم الاطباء). بر بردن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنوا گرفتن
تصویر بنوا گرفتن
به گرو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوش گرفتن
تصویر کاوش گرفتن
کاوش کردن: (سر نیزه در سینه کاوش گرفت ز چشم زره خون تراوش گرفت) (غزالی)
فرهنگ لغت هوشیار
سوک گرفتن، اندوهگن شدن ماتم گرفتن کسی را (برای کسی)، سوگواری کردن برای او اقامه مراسم تعزیت کردن به جهت او: مزن دست تاسف برهم از مرگ سیه کاران که خون مرده را هرگز کسی ماتم نمیگیرد. (صائب آنند)، غصه دار شدن غمگین شدن: چرا اینجا نشسته و ماتم گرفته ای ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه گرفتن
تصویر مایه گرفتن
مایه گرفتن برای کسی. بد گویی کردن از او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتم گرفتن
تصویر ماتم گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
غصه دار شدن، سوگواری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
صيد الأسماك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
Fish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
pêcher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
钓鱼
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
pescar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
łowić ryby
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
مچھلی پکڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
ตกปลา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
לדוג
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
魚を釣る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
ловити рибу
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
vissen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
낚시하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
balık tutmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
memancing
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
মাছ ধরা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
मछली पकड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
pescare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
ловить рыбу
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
pescar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
fischen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماهی گرفتن
تصویر ماهی گرفتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی